دلتنگیای خوشمل بانودلتنگیای خوشمل بانو، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
خوشمل بانوخوشمل بانو، تا این لحظه: 35 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

عزیزانم پس کی می یاین بی صبرانه منتظرتونم

داستان بچگی های مامانی تنها 2

سلامممممممممممممممممممممم عزیزدلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم اومدم  تا بقیه داستان بچگیامو بنویسم خب تا اونجایی نوشتم که با کمال پرویی وارد این دنیای خاکی شدم  که ای کاش نمی شدم  . بعد  7 سال وارد این خانواده شدم وبه ظاهر همه منو خیلی دوست داشتند آخه بچه بودم ومامان نازم که مریض احوال و بعد یک سال از به دنیا اومدن من دیابت نوع 2 گرفت و دکترا هم قدغن کردن که به من  شیرمادر بده و بعد همه خیلی سعی کردن منو با آغوش گرم خودشون اون خلاء عاطفی رو به ظاهرا  برام حل کنن اما به ظاهر هم حل می شد اما واقعیت این نبود من با اینکه بچه بودم وبه اصطلاح  چیزی نمی فهمیدم اما این خلاء رو حس می کردم ...
25 بهمن 1392

داستان بچگی های مامانی تنها

سلام نی نی خوشمل مامانی اومدم برات بگم  برات از اون قدیم قدیما بگم  از زمانی برات بگم که بعد 7 سال وارد یه خانواده ای شدم  که با اومدنم شادی رو آوردم و شدم تتغاری اون خونواده که همه خیلی دوسم داشتند و یه مامانی  داشتم مهربون که هرگز مهربونیشو حس نکردم . مامانم که خدا رحمتش کنه یه مامانی بود برای خودش کدبانو و نترس و زرنگ و پدری دارم زحمتکش  و به فکر روزی حلال برای بچه هاش و خدا قبل من 3 تا داداش داده بود که هر سه تا شیطون به تمام معنا  ویه تک خواهری که 7 سال از من بزرگتر و من در سال 67/8/3 وارد این دنیای خاکی شدم که ای کاش  نمی شدم  همه دوسم داشتند ( آخه می دونی گلم ما خانوادگی عاشق ب...
25 بهمن 1392

یاد گذشته ها

سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم عزیزدلــــــــــــــــــــــــــــــــم دلم برات تنگ شده بود مامانی سرگرم کارش شده بود ببخش اگه یه مدت نتونستم بیام و وب نازتو که دراصل دفترچه خاطراتم هست رو آپ کنم  گلم نمی دونم از کجا شروع کنم می خوام برم گذشته اون قدیم قدیما اون موقعی که وارد این دنیا شدم و شادی رو به خانواده برگردوندم درواقع داستان زندگی خودم وبدبختی هایی که تا الان کشیدم و برات بنویسم که اگه یه روزی به یه جایی رسیدم گذشتم فراموش نکنم پست های بعدی من داستان بچه گیامه پس فعلا عزیزم با پست های جدید می یام درواقع داستانهای دوران کودکیم که بدون مامانی هیچ وقت بچگی نکرد هیچ وقت ...
15 بهمن 1392

من اومدم

سلام به مامانای گل و دوستای عزیزم من اومدم با کلی اتفاقای عجیب و غریب که سرفرصت براتون تعریف می کنم راستی هرکی دوست داره که عکسای نی نی نازشو درست کنم بهم بگه براش درست می کنم اینم نمونه کاریم   ...
9 بهمن 1392
1