دلتنگیای خوشمل بانودلتنگیای خوشمل بانو، تا این لحظه: 11 سال و 28 روز سن داره
خوشمل بانوخوشمل بانو، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

عزیزانم پس کی می یاین بی صبرانه منتظرتونم

دختر کوچک و آقای دکتر.....

    در مطب دکتر به شدت به صدا درامد . دکتر گفت: در را شکستی ! بیا تو در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود ، به طرف دکتر دوید : آقای دکتر ! مادرم ! و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد : التماس میکنم با من بیایید ! مادرم خیلی مریض است . دکتر گفت : باید مادرت را اینجا بیاوری ، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم . دختر گفت : ولی دکتر ، من نمیتوانم. اگر شما نیایید او میمیرد ! و اشک از چشمانش سرازیر شد . دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود . دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد ، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود . دکتر شروع کر...
15 آذر 1392

دوستان من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب...

دوستان من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب... اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه گفت :حاج آقا يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهم گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم گفت: من رفتني ام! گفتم: يعني چي؟ گفت: دارم ميميرم گفتم: دکتر ديگه اي رفتی، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد. گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟ فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه گل ماليد سرش گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟ گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خي...
15 آذر 1392

دلتنگی

  یه وقتایی آدم اونقدر تنهاست که آرزو داره یکی صداش کنه حتی اشتباهی  ...
14 آذر 1392
1