دلتنگیای خوشمل بانودلتنگیای خوشمل بانو، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
خوشمل بانوخوشمل بانو، تا این لحظه: 35 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

عزیزانم پس کی می یاین بی صبرانه منتظرتونم

رفتن به ولایت

سلاممممممممممممممم به فنچول مامانی چطوری عزیزدلممممممممممممممممم ؟ دل مامانی برات لک زده کی می شه بیای پیشمو منم تا می تونم حسابی بخورمت . نمی دونم چی شده که عشق بهت تو وجودمامانی خیلی پررنگ شده اینقدر پررنگ شده که حتی مامانی یه  بچه کوچولو می بینه حتما باید از مادرش اجازه بگیره و بغلش کنه ( معلومه اوضام خیلی وخیمه  خدا به خیر کنه ) . الهی قربونت برم که نفسم به نفست بنده به اون چشمای نازت که وقتی ناز می خوابی و مامانی هم با عشق بهت نگاه می کنه . عزیز مامان مامانی بعد یه سال تونست بره ولایت البته اونم یهویی و اتفاقی شد که ماجرا از این قبیل بود چند روز قبل رفتن مامانی با بابابزرگت به ولایت تک خاله  ای ما رو به شام دعوت کرد و...
14 مهر 1394

دعای آرامش

خدایا، اندیشه‌ام را در مسیری معنوی و روحانی قرار ده، تا روحم را با تو درآمیزم، و لذت ِ بودن ِ با تو را در لحظه لحظه‌ی زندگی‌ام دریابم. خدایا، اندیشه‌ام را چنان محکم ‌ساز که به حقیقت و عقلانیت متعهد باشم، و تنها بر پایه فهم و تشخیص خودم از زندگی، زندگی کنم، تا بتوانم از آنچه جامعه و دیگران از من می‌خواهند فراتر بروم. خدایا، به من بینشی عطا کن که هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نکنم، بر آنهایی که از من برتر هستند حسد نورزم، و بر آنها که پایین ترند فخر نفروشم، و بر آنچه دارم قناعت کنم و همواره در این اندیشه باشم که از آنچه در حال حاضر هستم، فراتر بروم. خدایا، به من فهمی عطا کن تا تفاوتهای خود با دیگران را ...
13 مهر 1394

بدون عنوان

ﺧﺪﺍﯾـــــــــــــــﺎ ...  ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﮑﻨﻨﺪ ، ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ  ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...  ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻡ ، ﺍﺯ ﺩﻝ ﺳﻨﮕﺸﺎﻥ ...  ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ  ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﺩ ...  ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻡ ....  ﺣﻖ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ  ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺒﻮﺩ ...  ﺣﻖ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﺒﻮﺩ ...  ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﺑﺪ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...  ﺍﻣﺎ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﺪﺍﯾـــــــــــــــﺎ ...  ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﮑﻨﻨﺪ ، ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ  ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...  ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻡ ، ﺍﺯ ﺩﻝ ﺳﻨﮕﺸﺎﻥ ...  ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ  ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﺩ ... &nbs...
11 مهر 1394

روز عید غدیر خم مبارک باد

روز عیده.ﻣﯿﺨــــــــــﻮﺍﻡ ﺩﻋــــــــــــﺎ ﮐﻨــــــــــــﻢ ... ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧـــــــﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎﺷآﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘــــــــــــﺎﺭﻥ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘــــــــــــﻦ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﻬــــــــــــﺍﻥ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎ ﺍﻣﯿـــــــــــدن ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﻋﺎﺷﻘــــــــــــﻦ ... بعضيا در آرزوى رفتن به کربلا 'مشهدو... بعضيادر آرزوى داشتن فرزند بعضيا گره سختى افتاده تو زندگيشون بعضیاشونو میشناسم ... بعضیاشونو نمیشناسم ... ﺧـــــــــﺪﺍﺟــــﻮﻥ ﻫـــــﻮﺍﯼ ﺩﻻﺷــــﻮﻧﻮﺩﺍﺷتــــــﻪ ﺑﺎﺵ ﯾﻪ ﺩﺳﺘـــــــﻰ بﻪ ﺳـــــﺮﻭﮔـــــﻮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮﻥ ﺑﮑﺶ ﻧزﺍﺭ ﺣﺴــــــــــــﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺑﻤﻮﻧﻦ ﻧزﺍﺭ ﺍﯾﻤﺎﻧﺸــــــــﻮﻥ ﺿﻌﻴــــــﻒ ﺑﺸﻪ ﺩﺳﺘﺸــــــ...
10 مهر 1394

ای مرد من

بگو اي مرد من اي از تبار هر چه عاشق بگو اي در تو جاري خون روشن  شقايق بگو اي سوخته اي بي رمق اي كوه خسته بگو اي با تو داغ عاشقاي دل شكسته بگو با من بگو از دردو داغت بذار مرهم بذارم روي زخمات بذار بارون اشك من بشوره غبار غصه ها رو از سرو پات بذار سر روي شونم گريه سر كن از آن شب گريه هاي تلخ هق هق بذار باور كنم يه تكيه گاهم براي غربت يه مرد عاشق رها از خستگي هاي هميشه باورم كن بذار تا خاليه سينم برات آغوش باشه برهنه از لباس غصه هاي دورو ديرين بذار تا بوسه هاي من برات تن پوش باشه تو با شعر اومدي عا...
8 شهريور 1394

حق من بود

حق من بود که باشى و نگاهم بکنى که به هر ثانيه با عشق دعايم بکنى حق من بود که از نم نم باران بهشت خوشه اى عشق بچينى و صدايم بکنى حق من بود بمانى و در اندوه غروب سپرم باشى و با عشق تو رامم بکنى حق من بود که در منزل تو جاى شوم نه که در خلوت کوچه تو سلامم بکنى حق من بود که آغوش تو جايم بشود نه که در معرکه ى عشق وداعم بکنى حق من بود چو آهو تو اسيرم باشى نه که با وسوسه اى طعمه ى دامم بکنى حق من بود بهار دل من باشى تو نه که در فصل خزان بر سر دارم بکنى حق من بود تو باشى همه ى دلخوشيم تو نماندى که مرا مست و خرابم بکنی* پ ن : میلاد امام خوبی ها رو به همه دوستان نازنینم تبریک عرض می نمایم دوستان گرامی برای دیدن پست...
31 مرداد 1394

خدایا شکرت

سلاممممممممممممممممم دوستان نازنینم و یه سلام ویژه هم به فنچول مامانی که با اینکه حضورا در کنارم نیستی اما همیشه کنارم هستی اومدم یه خبر خوب بهتون بدمممممممممممممممم که اینجانب دفاع کردم و کارشناسی آی تی رو به اتمام رسوندم و  و در واقع برای خودم شدم خانم مهندس با اینکه روزهای سختی رو داشتم اما به نظرمممممممممم واقعا زود تموم شد و خدارو شاکرم به خاطر لطفی که همیشه در حقم داشتن . خداجون عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم به امید روزی که بتونم بیام و خبر ازدواجم رو و از مهمتر خبر سلامتیم رو بهتون بدممممممممممممممم مادرای نازنین می دونم که دلتون پاکه خدا کوچولوهای نازی رو نصیبتون کرده برای بنده حقیر هم دعا کنید تا با طب سنتی خوب شم و نرم زی...
31 مرداد 1394

خانه به دوش

خانه به دوش واژه ایست که از 15 خرداد سال 88 برای دختری انتخاب شد  که 20 سال بیشتر نداشت . دختر 20 ساله ای که نمی دانست غم بی مادری رو تحمل کنه یا غم غریبی و غربت یا تنهایی پدرش که در ولایت مجبور شده بود دختر20 ساله ما تنها بگذاردش . آری خانه به دوش وازه ایست که بدجوری با هدیه عجین شده است یاشایدم بهتر بگم آوارگی . نبود جا و رشادت هایی که خواهرش براش انجام داد که ای کاش انجام نمی داد لااقل مجبور نبود که به خاطر اون رشادت ها همه حرفای تلخ خواهرش رو   تحمل کنه و دم نزنه  . درست برگشتیم به 6 سال پیش که هدیه یه دختر بچه 20 ساله بود که به اجبار خواهرش مجبور شد بعد هفت مادرش پا به تهران خراب شده ای بذارد که از بچکی آرزوی زندگی ک...
21 مرداد 1394

ابراز همدردی

  پ ن : دوستان گرامی بعد از غیبت طولانی که نصیبمان شده بود دوباره به کلبه درویشیمان سرزدیم و برطبق قرار همیشگیمان وارد بخش پرسش و پاسخ شدیم و متوجه شدیم که مادر یکی از دوستان نازنینمان به اسم فائزه مامانه سوگند به رحمت خدا رفته و برایش طلب خیر و مغفرت و شادی روحش را از خدای مهربان خواستارم پ ن : دوستان گرامی برای ابراز همدردی با دوست نازنینمان فاتحه ای نثار روح مادرش نمایید  ...
15 مرداد 1394

من یه مامانم

اول نوشت : دوستان گرامی در تلگرام یکی از دوستانم این متن رو گذاشتن و منم خوشم اومد و گذاشتم تو وبم که شما مامانای عزیز هم ازش بهره ببرید   . من يه مامانم....... خيلي وقته كه ديگه لباساي قبلم اندازم نيست اما......ازينكه ميبينم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش ديگه اندازش نيست حس خيلي خوبي دارم. چاق شدم و اندامم ديگه مثه قبل نيست.... اما وقتي فرزندم و نگاه ميكنم و قد و بالاشو ميبينم ذوق ميكنم خيلي وقته كه ديگه وقت نميكنم ارايش كنم ...اما وقتي فرزندم اراسته است و زيبا همه چي يادم ميره. خيلي وقته كه براي خودم وقت زيادي ندارم ....اما ازينكه تمام وقتم صرف رسيدگي به فرزندم ميشه يه جور خاصي خوشحالم خيلي وقته كه نتونستم غذامو...
20 تير 1394