دلتنگیای خوشمل بانودلتنگیای خوشمل بانو، تا این لحظه: 11 سال و 29 روز سن داره
خوشمل بانوخوشمل بانو، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

عزیزانم پس کی می یاین بی صبرانه منتظرتونم

بچه که بودیم

1394/12/7 22:08
نویسنده : هدیه
506 بازدید
اشتراک گذاری

بچه که بودیم یادمون دادن که شروع هر کاری با نام خداست و فقط این اسمه که گره های کور زندگی مونو باز می کنه.

بزرگ که شدیم یادمون رفت ، که آنقدر پیچ خوردیم تو گره های زندگی که کور شدیمو نمی بینیم کسی رو که فقط اسمش کافیه تا هر در بسته ای باز بشه .

بچه که بودیم یادمون دادن رسم خط و پاره خط و اینکه یه خط از کجا شروع می شه و به کجا ختم.

بزرگ که شدیم یادمون رفت خط هایی که رو صورتمون رسم شد، ردپای کدوم درد به جا مونده رو قلبمون بوده و از کجا شروع شد و اصلا به کجا ختم؟

بچه که بودیم یادمون دادن چطور مدادرنگی هامونو به بغل دستی مون که یادش رفته بیاره یا اصلا نداشته که بیاره، شریک شیم تا نقاشیش بی رنگ نمونه.

بزرگ که شدیم یادمون رفت سفره ی خالیه همسایه مونو، و هیچ تلاشی برای شریک شدن تو رنگی شدنش نکردیم.

بچه که بودیم یادمون دادن برای کمک به بابای مدرسه، هفته ای یه بار خودمون آشغالای حیاطو جمع کنیم.

بزرگ که شدیم یادمون رفت به رفتگری که تو چله ی زمستون آشغالای کوچه رو جارو می زنه ،حتی سلام بدیم.

بچه که بودیم یادمون دادن که وقتی تو بازی یکی خورد زمین، چطور دستشو بگیریم و کمکش کنیم تا دوباره بایسته.

بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگترین صحنه ی زندگی، دنیاست و ما کمک به ایستادن کسی که نکردیم هیچ، باعث زمین خوردن خیلی ها شدیم.

بچه که بودیم یادمون دادن به بزرگترامون احترام بذاریم و با تمام وجود به عزیزانمون محبت داشته باشیم.

بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگتر - کوچکتری و حرمت و ، حتی خجالت کشیدیم بهشون بگیم"دوستت دارم"

بچه که بودیم یادمون دادن...

ای کاش بچه که بودیم یادمون می دادن چطور وقتی بزرگ که شدیم یادمون نره همه ی اون چیزهایی رو که:... بچه که بودیم یادمون دادن

پسندها (5)

نظرات (3)

√بهار مامانه★★ برسام ★★
8 اسفند 94 1:23
سلام گل نازم امیدوارم خوب و خوش باشی خیلی خیلی خیلی زیباست متنی که نوشتی...منکه کلی لذت بردم انشاالله همیشه تنت سالم و لبت خندون و دلت شاد باشه دوست گل و عزیزم
هدیه
پاسخ
به به بهارمامان برسام عزیز واقعا خوشحال شدم از کامنت پرمهرتون و ممنونم از لطف و محبتی که بهم دارین خوشحالم که خوشتون اومده و منم وقتی به چشمم خورد واقعا ازش خوششم اومد شما چطورید نازگلت چطوره خوبه امیدوارم که خوش و خرم باشید مرسی که بهم سرزدید واقعا خوشحالم کردین عزیزم
√بهار مامانه★★ برسام ★★
8 اسفند 94 1:25
خدا مادر عزیزتون رو رحمت کنه....روحشون شاد ببخش منو اینطور مواقع بلد نیستم خوب حرف بزنم......فقط میگم الهی همنشین جده ی سادت باشن و عمه ی سادات شافی ایشون باشه الهی آمین
هدیه
پاسخ
ممنون عزیزم خدا هم اموات و رفتگانتون رو بیامرزه ان شالله جده سادات و عمه ی سادات شفیعمون اون دنیا باشن ممنون از محبتت بهارجان
بهار
12 اسفند 94 15:07
خیلی دامنه لغاتتون بالاست هدیه جاااانواقعا خوشبحال کسی که مادرش شما باشید..منم 3 سال میشه که مادرم عمرشوون رو به شما دادن از وقتی رفته واقعا دیگه نه اعصاب دارم نه حوصله... ولی خووشحالم که دختر کوچولوم میتونه دلتنگی منو متدرم رو پرکنـــه موفق باشی و مهربووووون
هدیه
پاسخ
سلام بهار جان خیلی خوشحالم که منو فراموش نکردین و دوباره بهم سرزدین با اینکه متوجه شدم وبتون حذف شده که خیلی ام تعجب کردم خدا رحمت کنه و روحشون قرین رحمت الهی باشه خوش به حالت که نازگلی داری که با اون سرگرم باشی اما فعلا من اونم ندارم تا ببینم خدا چی بخواد