دلتنگیای خوشمل بانودلتنگیای خوشمل بانو، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
خوشمل بانوخوشمل بانو، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

عزیزانم پس کی می یاین بی صبرانه منتظرتونم

داستان بچگی مامانی تنها 3

1392/12/6 10:06
نویسنده : هدیه
484 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممممممممممممممممممممم گلم و عزیز دلم اومدم از ادامه داستان برات بنویسم

داستان تا اونجایی بود که من رو بدون اجازه پدر به مدرسه نوشتن و می رفتم با ترسی که دروجودم بود

هیچی با خودم نداشتم نه دفتر نه مدادی و نه پاکنی و همش چشمم به دست بچه ها بود که دفتر و

همه چی داشتند و ماماناشون یا باباشون  می اومدن دنبالشون وداداش منم هم می اومد دنبالم 

اسم خانم معلمموم خانم علیزاده بود و می دید که من هیچی نداشتم بهم یه برگه آچار می داد

و با یه دونه مداد تا منم درسا رو بنویسم حالا از جو خونه برات بگم عزیزمامان  هروقت نبودم بابام سراغمو

می گرفت ومامانم یه جورایی ماست مالی می کرد نیشخندو می گفت رفته خونه خاله یا یه جورایی می پیچوند

تا که یه روز مامانم اومد مدرسه جلسه اولیا و مربیان بود و با خانم معلموم صحبت کرد و خانموم بهش گفت

مشکلی هست طاهره اصلا حواسش به درس نیست و مدام چشمش به پنجره اس و مامانم هم کل

ماجرا رو براش تعریف کرد و اونم گفت یه نذری کن به امامزاده عبدالله مطمئن باش جواب می ده

ومامانم هم این کارو کرد و بابام دوباره سراغ منو تو خونه گرفت و مامانم آروم بهش گفت وقتی

از مدرسه اومدم بابام صدام کرد و من با ترس رفتم پیشش و بهم گفت بیا ببینم تو مدرسه چیکار

می کنی چندتا صد آفرین گرفتی واجازه صادر شد و مجوز خرید دفتر و مداد و کیف مدرسه هم صادر

شد

              داستان ادامه دارد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

رها مامى آنيسا
7 اسفند 92 14:56
سلام گلم خوبىوب قشنگى دارىعزيزم با تبادل لينك موافقىمن كه لينكت كردم
هدیه
پاسخ
سلام عزیزم ممنون نظر لطف شماست بله این مایه افتخارمنه گلی مثل شما رو لینک کنم
مامان عرفان
7 اسفند 92 15:00
سلام عزیزم. کجایی خبری ازت نیست؟
هدیه
پاسخ
سلام گلم ببخش مسافرت بودم ممنون که به فکرم بودی
مامان الناز
7 اسفند 92 19:20
تند تند بنويس ديگه ما كه مرديم از خماري
هدیه
پاسخ
باششششششششششششششششه حتما
الناز
10 اسفند 92 13:11
ای جونم مرسی بابای مهربون..عزیزم وقت کردی بنویس مشتاقم بخونم
هدیه
پاسخ
باشه گلم حتما
مامان ترانه
12 اسفند 92 16:15
admin=10143&mail=1&mod=9&hide=1">پشتیبانی
مامان ترانه
12 اسفند 92 16:26
تلگرافتو چک کن
هدیه
پاسخ
باشه گلم حتما عزیز دلم
رها مامى آنيسا
16 اسفند 92 13:36
بدو ادامش رو بنويس طاقت ندارم
هدیه
پاسخ
چشمممممممممممممممممم عزیزم حتما