دلتنگیای خوشمل بانودلتنگیای خوشمل بانو، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره
خوشمل بانوخوشمل بانو، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

عزیزانم پس کی می یاین بی صبرانه منتظرتونم

بدون عنوان

جوجوی عمههههههههههههههههههه عزاداریات قبول باشه و الهی عمه قربون اون اخمت بره که چقدر ناز می شی   اینجا هم بغل داداشی هستی و داداشی هم سوم امام حسین لباس عربا رو پوشیده و چقدر بامزه شده الهییییییییییییییییییییییییییی عمه قربون هر دوتون بره و جونم به جونتون بستش ...
1 آبان 1394

شیر خوارگان حسینی

سلام نازگلم که چقدر دلم برات تنگ شده بود و نمی دونی چقدر هواتو کردم الهی قربون اون چشمای نازت برم که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه فنچون مامانی نمی دونی چقدر دلم بدجوری هواتو کرده و بی صبرانه منتظرت هستم قربونت برم که جونم به جونت و اون لبای خوشملت بستس امروز دل مامانی بد جوری گرفته و از همه مهمتر بدجوری هواتو کرده بود وقتی می دیدم که همه نازگلاشون رو بردن به همایش شیرخوارگان حسینی و از تلویزیون که می دیدم بدجوری دلم هواتو می کرد و تو دلم می گفتم یعنی میشه خدایا منم یه روزی کوچولومو لباس حضرت علی اصغر بپوشونمش و با خودم ببرمش به امید اون روز که می دونم هیچ وقت دیر نیست و بالاخره انتظار یه روزی تموم میشه فقط صبرمامانی کمه چندتا خبر برات دار...
24 مهر 1394

تولد یک سالگی بنیامین

اول نوشت : 13 مهر سال 93 بنیامین عزیزم درست در روز عید قربان پا به این دنیای خاکی گذاشت و خانواده ما رو مملو از شادی کرد الان درست یه سال از اون ماجرا می گذره و من خیلی خوشحالم که این عزیز جوجه در کنارماس هرچند کنارش نیستم و با عکساش دلتنگیامو التیام می دم اما بازم جونمو نثارش می کنم و الان 13 مهر 94 هستش و روز اولین تولد این عزیز عمه است که دارم براش می نویسم و از خدا براش طول عمر با عزت و عاقبت به خیری رو می خوام عزیز عمه دوست دارم و عاشقانه جونمو نثارت می کنم و برات بهترین ها رو از خدای مهربان می خوام و عاشق اون خنده های کودکانه هایت هستم و دلم می خواهد هیچگاه بزرگ نشوی نازنینم و از خدا می خوام همیشه لبخند برلبانت  باشه نازنینم و ب...
14 مهر 1394

رفتن به ولایت

سلاممممممممممممممم به فنچول مامانی چطوری عزیزدلممممممممممممممممم ؟ دل مامانی برات لک زده کی می شه بیای پیشمو منم تا می تونم حسابی بخورمت . نمی دونم چی شده که عشق بهت تو وجودمامانی خیلی پررنگ شده اینقدر پررنگ شده که حتی مامانی یه  بچه کوچولو می بینه حتما باید از مادرش اجازه بگیره و بغلش کنه ( معلومه اوضام خیلی وخیمه  خدا به خیر کنه ) . الهی قربونت برم که نفسم به نفست بنده به اون چشمای نازت که وقتی ناز می خوابی و مامانی هم با عشق بهت نگاه می کنه . عزیز مامان مامانی بعد یه سال تونست بره ولایت البته اونم یهویی و اتفاقی شد که ماجرا از این قبیل بود چند روز قبل رفتن مامانی با بابابزرگت به ولایت تک خاله  ای ما رو به شام دعوت کرد و...
14 مهر 1394

دعای آرامش

خدایا، اندیشه‌ام را در مسیری معنوی و روحانی قرار ده، تا روحم را با تو درآمیزم، و لذت ِ بودن ِ با تو را در لحظه لحظه‌ی زندگی‌ام دریابم. خدایا، اندیشه‌ام را چنان محکم ‌ساز که به حقیقت و عقلانیت متعهد باشم، و تنها بر پایه فهم و تشخیص خودم از زندگی، زندگی کنم، تا بتوانم از آنچه جامعه و دیگران از من می‌خواهند فراتر بروم. خدایا، به من بینشی عطا کن که هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نکنم، بر آنهایی که از من برتر هستند حسد نورزم، و بر آنها که پایین ترند فخر نفروشم، و بر آنچه دارم قناعت کنم و همواره در این اندیشه باشم که از آنچه در حال حاضر هستم، فراتر بروم. خدایا، به من فهمی عطا کن تا تفاوتهای خود با دیگران را ...
13 مهر 1394

بدون عنوان

ﺧﺪﺍﯾـــــــــــــــﺎ ...  ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﮑﻨﻨﺪ ، ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ  ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...  ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻡ ، ﺍﺯ ﺩﻝ ﺳﻨﮕﺸﺎﻥ ...  ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ  ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﺩ ...  ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻡ ....  ﺣﻖ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ  ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺒﻮﺩ ...  ﺣﻖ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﺒﻮﺩ ...  ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﺑﺪ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...  ﺍﻣﺎ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﺪﺍﯾـــــــــــــــﺎ ...  ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﮑﻨﻨﺪ ، ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ  ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...  ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻡ ، ﺍﺯ ﺩﻝ ﺳﻨﮕﺸﺎﻥ ...  ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ، ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ  ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﺩ ... &nbs...
11 مهر 1394

روز عید غدیر خم مبارک باد

روز عیده.ﻣﯿﺨــــــــــﻮﺍﻡ ﺩﻋــــــــــــﺎ ﮐﻨــــــــــــﻢ ... ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧـــــــﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎﺷآﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘــــــــــــﺎﺭﻥ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘــــــــــــﻦ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﻬــــــــــــﺍﻥ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎ ﺍﻣﯿـــــــــــدن ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﻋﺎﺷﻘــــــــــــﻦ ... بعضيا در آرزوى رفتن به کربلا 'مشهدو... بعضيادر آرزوى داشتن فرزند بعضيا گره سختى افتاده تو زندگيشون بعضیاشونو میشناسم ... بعضیاشونو نمیشناسم ... ﺧـــــــــﺪﺍﺟــــﻮﻥ ﻫـــــﻮﺍﯼ ﺩﻻﺷــــﻮﻧﻮﺩﺍﺷتــــــﻪ ﺑﺎﺵ ﯾﻪ ﺩﺳﺘـــــــﻰ بﻪ ﺳـــــﺮﻭﮔـــــﻮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮﻥ ﺑﮑﺶ ﻧزﺍﺭ ﺣﺴــــــــــــﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺑﻤﻮﻧﻦ ﻧزﺍﺭ ﺍﯾﻤﺎﻧﺸــــــــﻮﻥ ﺿﻌﻴــــــﻒ ﺑﺸﻪ ﺩﺳﺘﺸــــــ...
10 مهر 1394

ای مرد من

بگو اي مرد من اي از تبار هر چه عاشق بگو اي در تو جاري خون روشن  شقايق بگو اي سوخته اي بي رمق اي كوه خسته بگو اي با تو داغ عاشقاي دل شكسته بگو با من بگو از دردو داغت بذار مرهم بذارم روي زخمات بذار بارون اشك من بشوره غبار غصه ها رو از سرو پات بذار سر روي شونم گريه سر كن از آن شب گريه هاي تلخ هق هق بذار باور كنم يه تكيه گاهم براي غربت يه مرد عاشق رها از خستگي هاي هميشه باورم كن بذار تا خاليه سينم برات آغوش باشه برهنه از لباس غصه هاي دورو ديرين بذار تا بوسه هاي من برات تن پوش باشه تو با شعر اومدي عا...
8 شهريور 1394

حق من بود

حق من بود که باشى و نگاهم بکنى که به هر ثانيه با عشق دعايم بکنى حق من بود که از نم نم باران بهشت خوشه اى عشق بچينى و صدايم بکنى حق من بود بمانى و در اندوه غروب سپرم باشى و با عشق تو رامم بکنى حق من بود که در منزل تو جاى شوم نه که در خلوت کوچه تو سلامم بکنى حق من بود که آغوش تو جايم بشود نه که در معرکه ى عشق وداعم بکنى حق من بود چو آهو تو اسيرم باشى نه که با وسوسه اى طعمه ى دامم بکنى حق من بود بهار دل من باشى تو نه که در فصل خزان بر سر دارم بکنى حق من بود تو باشى همه ى دلخوشيم تو نماندى که مرا مست و خرابم بکنی* پ ن : میلاد امام خوبی ها رو به همه دوستان نازنینم تبریک عرض می نمایم دوستان گرامی برای دیدن پست...
31 مرداد 1394