سفرنامه نوروز 93
سلام به عزیزم ، نفسم، میوه ی عمرم امیدوارم این سال جدید یکی از سال هایی باشه برای به پایان رسیدن چشم انتظاری مامانی و بابایی هم بیاد انشالله . عزیز مامان می خوام برات از سال جدید بگم . از جاهایی که با تک خاله ای و پدربزرگت رفتیم و یه جورایی تعطیلات نوروز رو سپری کردیم. نمی خوام بگم بهم خوش گذشت چون در ظاهر بهم خوش گذشت اما از درون نه ، برام هیچ جذابیتی نداشت. عزیز مامان قرار شد خونه گرفتن مجردی رو تویه فامیل علنی کنیم . چون مامانی با تک خاله ای تصمیم گرفتیم که پدربزرگت یه چندروزی بیاد تهران و باهم باشیم . وقتی پدربزرگت می یاد تهران همه می فهمند که ما خونه داریم و خوابگاه دانشجویی نیستیم . به پدربزرگت گفتیم وبا اومدنش به تهران کلی هم استقب...
نویسنده :
هدیه
11:27